Why Nostr? What is Njump?
2023-08-15 13:27:53

majid on Nostr: #بیت‌کوین سوال #ساتوشی_ریوارد: بین شرایط جهان ...

#بیت‌کوین

سوال #ساتوشی_ریوارد:

بین شرایط جهان امروز و دنیای پس از جنگ جهانی دوم، چه وجوه تشابه و تمایزی را می‌توان در فلسفه پول مشاهده کرد؟

توضیح:

بعد از جنگ جهانی دوم، جهان به سمت #استاندارد_طلا اما این بار با محوریت #دلار حرکت کرد.

1. مقدمه

برای مقایسه‌ی شرایط حال حاضر و دوران پس از اتمام جنگ جهانی دوم از نظر فلسفه و سیاست‌گذاری پولی در سطح جهان، ابتدا باید وقایعی که در آن زمان اتفاق افتاد و منجر به تصمیمات و توافقاتی در بین کشورهای جهان گردید را مرور کنیم. سپس به مقایسه‌ی شرایط فعلی با آن زمان و تشابهات و تمایزات بپردازیم.

2. جنگ جهانی دوم، استاندارد طلا و توافق برتون وودز

2.1. ریشه‌ی مشکل:

تا پیش از سال 1920، استاندارد طلا اساس نظام پولی جهان بود و واحدهای پولی با نرخ مشخصی قابل تبدیل به طلا بودند. پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا به دلیل حمایت از جبهه‌ی متفقین و به‌خصوص فرانسه، مطالبات زیادی از این کشورها داشت که بازپرداختش در توان متفقین نبود. از طرفی بریتانیا نیز مبالغ هنگفتی به آمریکا بدهکار بود که به دلیل عدم وصول مطالباتش از متفقین، توانایی بازپرداخت آن را نداشت. در توافق ورسای در سال 1919، این کشورها راه‌حل را در اجبار آلمان به پرداخت غرامتی هنگفت در حدود 132 میلیارد مارک (معادل 442 میلیارد دلار آمریکا در سال 2023) یافتند تا این دومینوی بدهی به پایان رسد. اما این بدهی هنگفت مکرراً طی توافقات بعدی به تعویق افتاد و سرانجام تبدیل به وام‌هایی غیر‌قابل‌وصول در ترازنامه‌ی بانک‌های این کشورها شد. در نتیجه، دولت‌ها و عمدتاً دولت بریتانیا با نظریه‌پردازی جان مینارد کینز، سیاست ”همسایه‌ات را فقیرتر کن“ را از طریق مداخلات دولتی، نظام تعرفه‌گذاری و دستکاری ارزهای ملی در پیش گرفتند که منجر به کنار گذاشته‌شدن استاندارد طلا و وقوع رکود گسترده‌ی اقتصادی سال 1929 شد. بحرانی که با رقابتی ویرانگر در سرکوب ارزش پول ملی و تلاش برای صدور تورم به کشورهای دیگر آغاز شد، یک دهه به طول انجامید و از آن با عنوان طولانی‌ترین و گسترده‌ترین بحران اقتصادی قرن بیستم یاد می‌شود. بدین ترتیب، توافق ورسای به نوعی زمینه‌ساز نادیده‌انگاشتن استاندارد طلا شد. به اعتقاد برخی، همین بدهی نیز منجر به رشد حزب نازی آلمان و وقوع جنگ جهانی دوم گردید.

2.2. برتون‌وودز به مثابه‌ی راه‌حل:

پس از جنگ جهانی دوم، متفقین به دنبال پیشگیری از وقوع تجربه‌ی تلخ پس از جنگ جهانی اول بودند. در اواخر جنگ جهانی دوم در سال 1944، 730 نماینده از 44 کشور از جمله آمریکا، کانادا، کشورهای اروپای غربی، استرالیا و ژاپن در برتون‌وودز گردهم آمدند و به یک نظام منظم با نرخ تبدیل ارز ثابت دست‌یافتند که به طور غیرمستقیم تحت نظر دلار آمریکا و وابسته با طلا بود. بدین‌ترتیب هر کشور سیاست پولی خود را چنان اتخاذ می‌کرد که نرخ مبادله ارز خود را به دلار آمریکا گره زده و این نرخ را (با رعایت حداکثر دامنه‌ی نوسان 1%) ثابت نگه دارد. در واقع برتون‌وودز دلار آمریکا را به ارز ذخیره‌ی نظام پولی بین‌المللی تبدیل می‌کرد و نرخ تبدیل دلار به طلا (35 دلار به ازای هر اونس طلا) نیز صرفاً جهت اعتمادسازی توسط امریکا در توافق گنجانیده شد. همچنین نهادهایی مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی به منظور تنظیم ناترازی‌های این نظام پولی و کمک به توسعه‌ی زیرساخت‌های پس از جنگ پایه‌گذاری شد. کشورها متناسب با سرمایه‌ای که در این مؤسسات ذخیره می‌کردند، صاحب حق رأی بودند. گرچه شوروی هم در این کنفرانس شرکت کرد، اما از پذیرش موافقت‌نامه‌ی نهایی سرباز زد و سیستم مالی بسته‌ی خود را با همراهی چند کشور کمونیست شرق اروپا راه‌اندازی نمود.

این نظام بر پایه‌ی نظریات سیاستمدار لیبرال امریکایی و وزیر خارجه‌ی ایالات متحده در دهه‌های سی و چهل، کوردل هال در جهت تقویت صلح پس از جنگ از طریق کاهش تبعیض و تنش اقتصادی بین کشورها پیشنهاد شده بود. با تحقق ایده‌ی ثبات نرخ تبدیل ارزها، سرمایه‌گذاری خارجی به‌جای اینکه صرف دستکاری ارزها گردد، صرف تولید و همکاری در جهت پایداری اقتصادی می‌شد، تجارت تسهیل و سرمایه‌داری تقویت می‌شد. سرانجام در 22 ژوئن 1944، توافق برتون‌وودز به امضای 44 تن از نمایندگان کشورهای جهان رسید و نظام پولی جدید برتون‌وودز بر جهان حاکم شد.

2.3. سرنوشت نظام برتون‌وودز – از انحراف تا فروپاشی

از آنجا که آمریکا بیشترین سرمایه را در صندوق بین‌المللی پول داشت، بر صندوق مسلط شد. ضمن اینکه با توجه به بدهی کشورهای اروپایی به امریکا، آنها مجبور شدند طلاهایشان را به امریکا منتقل نمایند که منجر به تقویت دلار به عنوان ارز ذخیره‌ی جهانی گردید. در ابتدا مقرر شد منابع صندوق بین‌المللی پول جهت جبران کسری و ناترازی ارز کشورها و منابع بانک جهانی جهت ارائه‌ی وام برای بازسازی کشورهای جنگ‌زده صرف گردد. اما پس از مدتی مشخص شد منابع داخلی کشورها و اعتبارات بانک جهانی کفاف هزینه‌های بازسازی جنگ را نمی‌دهد و لذا با اعمال نظر ایالات متحده، اعتبارات صندوق بین‌المللی پول نیز که قرار بود صرفاً جهت تنظیم ناترازی ارزی کشورهای عضو به‌کار گرفته شود، در این راستا صرف شد.

طرح مارشال: با گذشت زمان مشخص شد که اعتبارات صندوق بین‌المللی پول هم به متعادل نمودن ناترازی اروپا کمک نمی‌کند. صنایع اروپا طی دوران جنگ به کل نابود شده بود و این کشورها را به مصرف‌کنندگانی صرف تبدیل نموده بود. لذا امریکا بین سال‌های 1947 تا 1958 در قالب طرحی موسوم به مارشال، شروع به کمک مالی به اروپای غربی، ترکیه و ژاپن نمود تا با رشد و شکوفایی این کشورها، توان وارداتی آنها را افزایش داده و بازارهایی جهت محصولات صنایع پیشرو امریکایی ایجاد نماید. با افزایش کمک‌های بلاعوض مالی، تراز ارزی امریکا منفی شد. از طرفی، با وقوع رکود سال 1958، امریکا تلاش کرد تا با ایجاد تراز منفی بیشتر، به تحریک بازارها اقدام کند. با تشدید ناترازی دلار، قیمت طلا شروع به افزایش نسبت به نرخ تثبیت شده‌ی 35 دلاری نمود. اکنون امریکا بر سر دوراهی موسوم به تریفین قرار گرفته بود. رابرت تریفین در 1960 تحلیلی منتشر کرد که این دوراهی را این‌گونه توصیف می‌کرد:

”اگر کسری تجاری امریکا از بین برود، گردش مالی نظام برتون‌وودز نابود می‌شود و رشد اقتصادی جهانی متوقف می‌شود. از طرف دیگر، پذیرش این کسری تجاری به معنای کاهش اعتماد به دلار به عنوان ارز ذخیره‌ی جهانی و در نتیجه افزایش قیمت طلا در بازار آزاد می‌باشد.“

با افزایش قیمت اونس طی اواخر دهه‌ی 60 میلادی، عملاً تلاش‌ها برای حفظ ارزش برابری دلار در برابر طلا در نوامبر 1968 با شکست کامل مواجه شد و قیمت طلا در بازار آزاد بسیار بیشتر از قیمت رسمی طلا شد.

عوامل تضعیف دلار: یکی از عوامل تضعیف دلار افول سلطه‌ی امریکا در میانه‌ی دهه‌ی 60 بود. اروپا و ژاپن ذخایرشان مجموعاً از امریکا پیشی گرفته بود. رشد تجارتشان سرعت بیشتری داشت و درآمد سرانه‌شان نیز به امریکا نزدیک می‌شد. از طرفی، سلطه‌ی دلار وابسته به نظامی‌گری و حضور نظامی امریکا در جهان (از جمله ویتنام) و چتر امنیتی امریکا روی اروپا و ژاپن در برابر تهدید شوروی بود. با کاهش تنش و تهدید شوروی، مطلوبیت این چتر امنیتی کاهش یافت و متعاقب آن تنش‌های اقتصادی پنهان مابین اروپا و ژاپن با امریکا عیان شد. این روند منجر به کسری روزافزون تراز تجاری امریکا شد و ذخایر نسبی امریکا از حدود 50% کل ذخایر جهان در اوایل دهه‌ی 50، به حدود 16% در اوایل دهه‌ی 70 کاهش یافت. در اواخر دهه‌ی 60، حفظ نرخ ثابت 35 دلاری طلا عملاً برای امریکا غیرقابل تحمل شده بود. خروج طلا از امریکا شدت گرفته بود. در سال 1970، پشتیبانی ذخایر طلای امریکا از دلار از 55% به 22% کاهش یافته بود. در 1971، حتی دلارهای بیشتری در واشینگتن چاپ شد و به خارج ارسال شد تا هزینه‌ی برنامه‌های نظامی و اجتماعی دولت را پرداخت کند. به‌علاوه، هجوم گاه‌وبی‌گاه سفته‌بازان برای فروش دلار و خرید طلا یا ارزهای اروپایی در بازار بین‌المللی ارز، ارزش دلار را بیش از پیش تهدید می‌کرد. در نهایت ریچارد نیکسون در 15 آگوست 1971، در واکنش به تقاضای بانک‌های مرکزی اروپا و سفته‌بازان برای خرید طلا، فرمان اجرایی 11615 را که به شوک نیکسون معروف شد صادر کرد که بر پایه‌ی آن، پنجره‌ی تبادل طلا بسته می‌شد. یعنی دلار دیگر مستقیماً به طلا قابل تبدیل نبود مگر در بازار آزاد. بلافاصله ژاپن و کشورهای اتحادیه‌ی اقتصادی اروپا و متعاقباً همه‌ی کشورهای صنعتی نیز تصمیم گرفتند ارزهایشان را شناور کنند. این رویداد آخرین میخ بر تابوت نظام پولی برتون‌وودز و سرآغاز تولد نظام پولی بدون پشتوانه یا پول فیات بود.

3. تشابهات

جنگ: همانطور که پیش‌تر اشاره شد، در سال 1944، مهم‌ترین عامل رجوع کشورهای جهان به استاندارد طلا ذیل توافق برتون‌وودز، تلاش برای کنترل اختلافات اقتصادی ناشی از جنگ دوم جهانی بود. در جهان امروز نیز جنگ روسیه و اوکراین و همچنین جنگ اقتصادی چین با ایالات متحده، منجر به افزایش تنش و تشدید اختلافات در سطح جهانی و تشکیل جبهه‌های پیدا و پنهان منطقه‌ای و بین‌المللی شده است.

تورم: هزینه ‌های سرسام‌آور جنگ جهانی دوم، کشورهای درگیر را یکی پس از دیگری به سمت چاپ پول بدون پشتوانه و رقابت بر سر کاهش ارزش پول ملی و صدور تورم به کشورهای دیگر سوق داده بود که باعث وقوع تورم افسارگسیخته گردید. در دهه‌ی اخیر نیز همه‌گیری ویروس کرونا و پافشاری دولت‌ها مبنی بر تعطیلی اجباری کسب‌وکارها و در مقابل، تلاش برای جبران خسارات وارده از طریق افزایش بی‌رویه‌ی پایه‌ی پولی و چاپ نقدینگی بدون پشتوانه، منجر به تشدید تورم گردیده است. شاخص حجم نقدینگی دلار (M1) از 225 میلیارد دلار در آگست 1971 به بیش از 18.5 تریلیون دلار در ژوئن 2023 رسیده است که افزایشی 8100 درصدی را نشان می‌دهد. نکته‌ی قابل توجه این است که 365 درصد از این رشد از ابتدای 2020 و ظرف تنها 3 سال رخ داده است.

نوسانات شدید نرخ برابری ارزها: با رقابت کشورهای درگیر جنگ جهانی دوم در افزایش بی‌رویه‌ی پایه‌ی پولی برای تأمین هزینه‌های جنگ، نرخ برابری ارزهای ملی دچار نوسانات شدیدی گردید. در سال‌های اخیر هم شاهد وقایعی از قبیل جنگ روسیه و اوکراین و تقابل اقتصادی چین و امریکا هستیم که به نوسانات شدید نرخ برابری ارزها منجر شده است. به عنوان مثال یوان چین از مارس تا اکتبر 2022 بیش از 12% کاهش و از ژوئن 2020 تا فوریه 2022 بیش از 33% افزایش، ین ژاپن از ژانویه 2021 تا اکتبر 2022 بیش از 30% کاهش و از نوامبر 2022 تا ژانویه 2023 بیش از 16 درصد افزایش، یورو از ژوئن 2021 تا سپتامبر 2022 بیش از 20% کاهش و از سپتامبر 2022 تا جولای 2023 بیش از 33 درصد افزایش و روبل روسیه از جولای 2022 تا آگوست 2023 بیش از 45% کاهش و از مارس تا ژوئن 22 بیش از 100% افزایش ارزش را در برابر دلار امریکا تجربه کرده‌اند. این نوسانات باعث بروز پیچیدگی در فرایندهای تسویه‌ی بین‌المللی شده، ارتباطات تجاری بین‌المللی را تضعیف نموده، بهره‌وری را کاهش داده و مانعی جدی بر سر راه رشد و توسعه‌ی تجارت پایدار خواد بود.

دلار و CBDC، اسب‌های تروا: در برتون‌وودز، استاندارد طلا به عنوان یک پایه‌ی پولی غیرسیاسی و سالم به دنیا عرضه شد. اما در عمل، با واسطه قرار دادن دلار به عنوان تنها ارز قابل تبدیل به طلا، در پوشش استاندارد طلا، در واقع این استاندارد دلار بود که به مثابه‌ی اسب تروا به جهان عرضه شد و زمینه‌ی تمرکز قدرت کنترل پایه‌ی پولی و انحراف از پول سالم را برای امریکا فراهم نمود. در شرایط حاضر نیز در حالی که بیت‌کوین، به عنوان یک نظام پولی همتا‌به‌همتا، سانسورناپذیر، غیر‌سیاسی و غیرمتمرکز و شفاف، روز‌به‌روز با استقبال بیشتری از سوی افراد، مؤسسات و دولت‌ها روبه‌رو می‌شود، کاسبان پول فیات همچون فدرال‌رزرو، بانک جهانی، بانک‌های مرکزی و ... با درک عدم امکان مقابله‌ی مستقیم با گسترش بیت‌کوین، تصمیم به تغییر استراتژی گرفته و قصد دارند با وام‌گیری از مفاهیمی چون زنجیره‌بلوک، ارزهای‌دیجیتال‌بانک‌مرکزی (CBDC) را، به مثابه‌ی اسب تروا، به عنوان جایگزینی برای بیت‌کوین جلوه دهند و این جنبش علیه تمرکز، سانسورپذیری، تورم و کنترل دولتی پول را منحرف نمایند.

4. تمایزات

4.1. عدم‌تمرکز، ابزاری برای مقابله با قانون‌گریزی، تحریم و سانسور

استاندارد دلار-طلا دارای معضلی به نام تمرکز بود. در زمان توافق برتون‌وودز، امریکا دو‌-سوم ذخایر طلای جهان را در اختیار داشت که به‌خودی‌خود قدرت متمرکز عمده‌ای را در اختیارش قرار می‌داد. به‌علاوه، امریکا، به عنوان قدرت بلامنازع سیاسی و اقتصادی پس از جنگ دوم جهانی، با گنجاندن رانت قابلیت انحصاری تبدیل طلا به دلار ذیل توافق برتون‌وودز از طریق این قدرت و نفوذ، عملاً نقطه‌ی لنگر چاپ پول در جهان را نیز در اختیار گرفت تا تبدیل به تنها قدرت متمرکز زیرساخت پولی جدید در جهان گردد. این قدرت متمرکز رفته‌رفته مورد سوء‌استفاده از سوی امریکا قرار گرفت. چاپ دلار در دهه‌های 50 تا 70 بدون پشتوانه‌ی ذخایر طلا، دستکاری قوانین بانک جهانی و سازمان بین‌المللی پول در راستای افزایش نقدینگی، و در نهایت فسخ یک‌طرفه‌ی قابلیت تبدیل دلار با طلا از جمله این سوء‌استفاده‌ها بود. امروزه نیز سوءاستفاده از دلار به عنوان ابزاری سیاسی برای سانسور تراکنش‌ها، تحریم کشورها و توقیف دارایی‌های افراد، مؤسسات و کشورها را در مورد روسیه، ایران، چین، کوبا، ونزوئلا و ... توسط امریکا را شاهد هستیم که امنیت دارایی در نظام مالی فعلی را با خطر مواجه نموده است.

در مقابل، بیت‌کوین با بهره‌گیری از راه‌حلی جمعی و متن‌باز، خود را در معرض قضاوت عموم قرار داده و امکان وارسی عمومی را برای همه‌ی مردم جهان فراهم نموده است. با بکارگیری الگوریتم اثبات‌کار و تئوری بازی‌ها ، از ابتدا امکان ذخیره‌ی ارزش از طریق صرف انرژی برق را در اختیار عموم قرار داده، امنیت شبکه را تضمین و انگیزه‌ و امکان تقلب را محدود نموده است. حتی مخترع بیت‌کوین، ساتوشی ناکاموتو، در زمان راه‌اندازی کد بیت‌کوین در سوم ژانویه 2009، هیچ گونه رانتی برای خود در نظر نگرفت و درست مانند سایر اعضای شبکه، برای به‌دست‌آوردن بیتکوین از قدرت محاسباتی کامپیوتر خود استفاده کرد. این اهمیت عدم تمرکز برای ساتوشی تا جایی پیش می‌رود که جایزه‌ی ماین بلاک جنسیس (اولین بلاک بیت‌کوین) معادل 50 بیتکوین را که به ناچار با راه‌اندازی نرم‌افزار بیت‌کوین توسط ساتوشی برای اولین بار به وی رسیده بود، در کد بیت‌کوین غیر‌قابل‌خرج‌کردن نموده است.

4.2. بروکراسی

در نظام تسویه‌ی بین‌المللی کنونی، پرداخت‌های بین‌المللی به شدت به نظام حسابداری وابسته است. کاربران باید در بانک‌ها افتتاح حساب نمایند. بانک‌های بین‌المللی باید از طریق نماینده‌های محلی، شعبه تأسیس کنند و تراکنش‌ها برای نهایی شدن باید فرایندهای پیچیده‌ی احراز هویت، ضد‌پولشویی و مبارزه با تروریسم را طی کنند. هزینه‌های چنین سیستمی نیز سرسام‌آور است. در نتیجه، بخش عمده‌ی جهان در نظام فعلی به خدمات پولی و بانکی دسترسی ندارند. به عنوان مثال، ال‌سالوادور تا 2017 فقط 29% جمعیتش حساب بانکی داشتند.
در مقابل، بیت‌کوین کیف‌پول دیجیتال خودش را دارد و نیازی به حساب بانکی ندارد. انتقال ارزش نیز به بانک یا عامل سوم دیگری وابسته نیست و تراکنش‌ها امکان نهایی شدن بدون واسطه و در زمان کوتاهی را دارا می‌باشند. در مثال قبل، ال‌سالوادور پس از گذشت 2 سال از اعلام بیتکوین به عنوان واحد پولی‌اش، حدود 40 درصد مردمش از طریق بیتکوین به خدمات پولی دسترسی پیدا کردند.

5. جمع‌بندی:

با مقایسه‌ی شرایط فعلی با اواخر جنگ دوم جهانی از نظر شرایط اقتصادی و سیاسی، شباهت‌های عمده‌ای از قبیل جنگ، تنش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، رکود تورمی، نقدینگی افسارگسیخته، نوسانات شدید ارزی و به طور کلی ناکارآمدی نظام پولی بین‌المللی را مشاهده می‌نماییم که لزوم تحول جدی را در این زمینه اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. در عین حال، این مقایسه فرصتی مغتنم فراهم می‌آورد تا علاوه بر زوایای مثبت تحولات برتون‌وودز، به نقاط تاریک و انحرافات پس از آن وقایع نیز بپردازیم و سعی نماییم در این برهه‌ی حساس، از وقوع آنها پیشگیری کنیم. بیت‌کوین به عنوان یک راه‌حل خروج از بحران فعلی نظام پولی، دارای پتانسیل‌های فراوانی است. یا این وجود، همواره باید مد نظر داشت که کنار زدن هژمونی بین‌المللی دلار به هیچ وجه کار ساده‌ای نیست و ذی‌نفعان قدرتمند نظام فاسد کنونی گاه در قامت منتقد و گاه در لباس دوست، سعی در انحراف و نابودی حرکتی نمایند که آزادی‌خواهان بسیاری زمینه‌ساز آن بوده‌اند.

در نهایت اما باید بدانیم که این هژمونی محکوم به شکست است. به قول ارنست همینگوی: ”به تدریج، و سپس ناگهانی“




Author Public Key
npub1nhde47ta0z44jlr7fuzz7fny7wphvh0vntk0qkaeku8zyv4xrjzqdz5g94